و باز هم برگشتیم سر خانه اول
سلام به همه دوستای خوبم ببخشید از اینکه زیادی این روزا بی معرفت شدم راستش اتفاق های جدیدی افتاده برامون الان همه رو براتو ن تعریف میکنم یه روز از اولین روزای تیر ماه به سرم زد که زنگ بزنم به بهزیستی و برم دوباره پیگیری کنم و شرایط جدیدم رو اعلام کنم و بگم که سالن ارایش زدم و در امدمون بیشتر شده تا بلکه با کلی التماس به رییس بتونم یه بار دیگه شانس خودم رو امتحان کنم همون روزا داشتم فکر میکردم که چی میشد رییس عوض میشد و یه رییس جدید میمومد چون میدونستم اگه بازم به هر دلیلی برم پیش یوسف زاده باز میخواد ما رو رد کنه چون اون با ما لج افتاده بود تلفن رو برداشتم و با مددکار صحبت کردم گفتم من شرایطم عوض شده اگه میشه بیام پیش رییس و بخوام...
نویسنده :
ش
20:00